هدیه
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانه’ من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه’ خوشبخت بنگرم
فروغ فرخزاد
Gift I speak out of the deep of Night
Out of the deep of darkness I speak
And out of the deep of night
Should you come to my house, O Kind Soul,
Bring me a lamp and a window
Through which I may view the crowd
of the happy alley Forough Farrokhzad, Another Birth, Translated by Ismail Salami
35 comments:
عالی بود.فروغ خونم کم شده بود.مرسی
Mina or Maryam?
I love this poem anyway. I wish you a warm and quiet sleep Nazy janam.
عکس فوق العاده است
گرم است بااین رنگ های سبز و قرمز
با آن زمینه مشکی مطلق
که با موهای مشکی یکی شده است
و تضاد فوق العاده ای است میان سردی صدای فروغ و گرمای زندگی این تصویر
سلام...
خانم جشنواره ی زمستان خیلی جالب بیان کردند و چه تضاد جالبی رو اشاره کردند ؛ هرچند که من واقعا به این تضاد قائل نیستم ...
راستش به نظر من بین شعر زیبای هدیه و این عکس که به حق فوق العاده است شباهتی خیلی زیاد وجود دارد ، هر چند که واقعا نمی دانم این شباهت به جهت تضاد حاکم ایجاد شده یا نه واقعا تشابه است ...
البته من با این جمله که شعر فروغ سرد است مخالفم ، به نظر من نگاه به نهایت تاریکی یا صحبت از نهایت شب مثل همین تصویر که نگاهی به نهایت تاریکی دارد خیلی گرم و زندگی بخش است و انسان را امیدوار میکند ...
سلام نازی خانم
منظور مانا فروغ خوانی (مثل لولیتا خوانی)است که در وصف خودشان است وگر نه فروغ خون(مثل خروس خون) وصف دیگری است.
فروغ در جای دیگری می گوید چراغ های رابطه تاریکند و او واقعا زندگی سختی داشته است.من مطلبی دارم مربوط به زمانی که فروغ اول جوانی اش در اهواز ساکن بود.آماده می کنم اگر خواستی می فرستم
خانه ای پر از نور و پنجره برایت آرزو دارم
شرح:
شعر کوتاه هدیه ، که دقیقه به همین اندازه است ، در دیوان تولدی دیگر فروغ چاپ شده ...
این دیوان با شعر آن روزها شروع می شود و حکایت از روز های خوش گذشته و رفته دارد ...
آن روزها رفتند
آن روزهای خوب
آن روزهای سالم سرشار
آن آسمان های پر از پولک
آن شاخساران پر از گیلاس
آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
آن بامهای بادبادکهای بازیگوش
آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
آن روزها رفتند
----------------------
این دیوان همین طور تا انتها روندی از بی حالی و ناراحتی به پرشوری و هیجان دارد و در انتها ا ز شوق و انرژی سرشار است ، شعر هدیه جزء قطعات انتهایی این مجموعه است ، که از آن جمله می توان به شعر زیبای " به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد " اشاره کرد که شعر یکی مانده به آخرین شعر این مجموعه است ...
و یا حتی شعر زیبای تولدی دیگر که به تغییر یک دختر بچه در حین بزرگ شدنش اشاره دارد و تلاشی که می کند تا شادابی گذشته را باز یابد، نیز می توان اشاره کرد که شعر انتهایی این مجموعه ی بی نظیر است
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
.
.
.
.
می آیم ، می آیم ، می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که دوست می دارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانه پر عشق ایستاده ، سلامی دوباره خواهم داد
------------------------
فروغ در این شعر به کودکی خود سلام می کند و می خواهد با تولدی دیگر به خوشی های از دیست رفته کودکی برگردد
و ...
"زندگی این منم که با همه ی پوچی از تو سرشارم "
البته آقای مسعود عزیز من منظور خانم مانا را از "فروغ خونم کم شده بود" اینگونه استنباط کردم که ویتامین فروغ در خون رگهایشان کم شده بوده ، که البته این روزها اصطلاحی رایج شده !!!
Salam Mana Jan. Thank you for coming and I'm glad reading Forough cheered you up. Be happy azizam.
Salam Leva Jan.
My mistake. I fixed it. It is Mina Momeni. I also put the link to Elaheh Gallery for those in Iran who would like to see Ms. Momeni's other works but can't access Iranian.com. It was great chatting with you, Leva. You are monumentally FUNNY! Take care azizam.
من هم هدیه ای به همه ی شما می دهم
شعری از فروغ عزیز
راستش را بخواهید نمی دونم این شعر رو قبلا نوشتم یا نه ولی من این شعر رو اینقدر دوست دارم که هر چقدر بخوانم باز هم برایم تازگی دارد....
-------------------------------
کسی که مثل هیچ کس نیست
از دیوان " ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد"
من خواب دیده ام که کسی می آید
من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی می پرد
(استعاره از اینکه کسی به مهمانی می آید)
و کفش هایم هی جفت می شود
(باید برای آمدنش بروم و تلاش کنم (
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خوب آن ستاره ی قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی می آید
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست ...
Salam Neda Jan:
Coming from you, the compliment is very special. Of course, one artist took the picture and another great artist and thinker wrote the poem and I did nothing but to put them together, so the credit must be close to none.
I think Forough is hopeful in this poem, because she already knows what would cheer her up and make her happy, and is asking for it. Learning what makes us happy is half the battle--the rest is easier. Take care Neda Joonam.
Salam Bar Farshad-e Aziz O Forough-doost:
I should have remembered that when I have a poetry post, you always come and cheer me up my friend! Thank you, thank you, thank you.
I agree that those final poems were Forough's best and most hopeful poems. As you recall, I once posted that "Be Aftab..." poem (in English) here:
(http://nazykaviani.blogspot.com/2007_10_01_archive.html#8197963407842338685)
When for whatever reason I have a lot on my mind, reading Forough always sets me right. I went into our living room tonight, where my sons and their friend Iden were watching TV tonight. I started looking for my Forough books, and my older son said: "In the mood for poetry again tonight?" It made me smile! I am an open book to my kids!
Thank you again for your active paricipation. You rock!
Salam Masoud Jan:
Thank you for visiting again. I would love to see your piece about Forough. Yes, please do share. I have many books about Forough, and one of them has many photographs of her during the time she lived in Ahvaz. It is interesting to see her face in those pictures, as a newly-wed, and as a young mother, showing a wide range of emotions. I look forward to receiving your article. Take care.
Farshad Jan:
I love that "Someone Who Isn't Like Anyone" poem, too. It is so melodic, full of amazing imagery. Reading it, one would believe that it was written by a child, and this is the poet's ultimate victory in delivery, in my opinion. Thanks again.
سلام نازی عزیزم
خیلی این شعر فروغ رو دوست دارممممم و بعضی دیگهاش سعی کردم بحث داغ دوستان رو بخونم.
تو هم انگار مثل من بی خوابی؟
شبت خوسسسسسسسس
دوست گلم
وچه عکسییییییییییییی
Salam Marzieh Jan:
Thanks for coming. I'm glad you liked this post. Yes, I am bikhab but not for long. I have an early morning meeting and I must run to bed now, but I thought I would keep you company for one minute! These poetry posts really energize me. Enjoy your evening "Ms. Sleepless in Vancouver!"
نازی جونم سلام
ببینم مگه تو خواب نداری آخه ؟!!؟؟
LOL
راستی خیلی خوشحالیم که اینجا بودی
، ببخش من وقتی شعری می نویسی اصلا کنترل خودم رو از دست می دم و باید سریع براش کلی بنویسم
که این همشه تو رو به زحمت می اندازه
آره دیدم شعر اینگلیسیش رو ...
خیلی ممنونم
خوب حال آیدین و پسر ها خوبه ؟؟
خدا رو شکر
وای جات خالی امروز هم برف می بارد نه چندان شدید ولی امیدوار کننده
شاید برایت فیلمی گرفتم و فرستادم
خوب خوش باشی
Yes, Farshad Jan. The guys are great, but even my older son has already gone to bed, and here I am, still playing like a child! But as I just said to Marzieh, I am going to bed now! I want to play, but unfortunately, I am not a child and I do have many responsibilities! So, off I go. Have a lovely day in Tehran and if you decide to send me a video, make sure it isn't much longer than 1 minute or so, so that I can easily post it here. Thanks again and take care. I am really going now.
خوب ، خوب بخوابی و خوابهای خوب ببینی
چشم سعی خودم رو می کنم که خیلی طولانی نباشه !!!
خوب بخوابی نازی جونم
Movement, motion, moment! All changes in space and time signify a kind of motion. What is very significant for me in all your pictorial dance showings is the appearance of motion. So, dance means motion! Its implicate meaning enfolds the concept of change and captures the meaning of moment which we perceive as the change of time! Some people like D. Bohm believe that movement is the most fundamental concept in nature and that it is the corner stone of other concepts we see and use.
I really enjoyed seeing this picture. Thanks!
سلام بر همه و نازی عزیزم
اول از ا.ش عزیز خیلی ممنونم که این گزیرش بسیار زیبا رو نوشتن و واقعا حق این نقاشی زیبا رو تمام و کمال بجا آوردند ...
بعد هم اومدم یه خبر عجیب بدم البته قابل پیش بینی !!!
فردا چهارشنبه کلیه ی ادارات ، دانشگاه ها و مدارس تهران برای سومین روز متوالی تعطیل شد که این واقعه طی 40 سال اخیر اولین باره که اتفاق می افته !!!
شاد باشید و برفی !
Nazy joon it was a great piece to read this morning.
Salam Nazy jan,
Apparently poetry is more popular among your fans; Not that many people mentioned the beautiful photo by Mina Momeni. Such a wonderful photo! I wasn't familiar with her work before. It has captured the essence of "Torkaman" colors nicely.
The picture is so beautiful. Some of your pictures are really unique : )
Salam Bar Doostam, Alef Shin:
Thank you so very much for that thoughtful comment. I am motivated more than ever to read Bohm. I have shared my sentiments about your comment in my post tonight. Be healthy and happy Alef Shin Jan.
Farshad Jan:
Another day off in the snow sounds good to me! I remember the joyous chanting of our childhood time in Tehran: "fitileh, farda tatileh!" I won't be the grownup that worries about national productivity today. Have a good day Farshad!
Salam Nimeh Shab-e-Azizam. I'm so glad you liked the post. Forough is timeless. Have a good evening my friend.
Salam Daisy Jan:
Yes, Forough wins hands down everytime! Though several of the readers did comment on the photo. Ms. Momeni is a gifted artist and her photo collection is awesome. I am not an artist myself, but as a humble observer of arts, I feel so rich on the days when I "find" a treasure somewhere, especially if it's created by an Iranian somwhere. I'm glad you enjoyed it my friend.
Salam Shahrzad Jan:
Thank you very much for your comment in support of Mina Momeni's work and thank you for your encouragement. Where do you live Shahrzad Jan? Tell us something about yourself if you feel comfortable. Take care azizam.
سلام نازی جونم
بله ....
فیتیله امروز هم تعطیل است و به احتمال فردا هم تعطیله !!!
امروز رفته بودم دانشگاه (شریف) نمیدونی کوچه ی پشت دانشگاه چه خبر بود واییییییییییییییی
من که خیلی کلم نترسه اولا تنها ماشین متحرک بودم بعد هم خیابون به اندازه ی 5 سانت یخ زده بود !
حالا فیلم گرفتم ویرایشش می کنم و می فرستم
قربانت
Thanks Nazy Khanoom!
I live in the UAE for the past 17 years but it is now for 10 years I did not have the chance to visit Iran... Currently I am planning to continue my education for a mster degree but still so many rocks in the way : )
It is so pleasing to the readers when you participate in the comments!
Be careful Farshad! "Tatileh" means you stay home and avoid accidents!
Salam Shahrzad Jan:
Thank you for your reply. Seventeen years is a long time! You must know every inch of UAE by now! When I lived in Iran, I used to visit Dubai frequently for work, and at least once a year my sons and I would take a vacation there, sometimes with my nieces and nephews (yes, I was brave and crazy enough to travel with a group of 14-17 year olds!). I have many wonderful memories of the place, staying in fancy hotels or tiny "fandogh's!" I would really like to take the bus from Dubai to Amman one day and visit Masqat.
I wish you success in your endeavors towards higher education. I'm so glad to have found you! Please come back again soon and chat with us. The pleasure is entirely mine.
nope
تعطیله یعنی بدو برو بیرون کلی عکس بگیر که بفرستی اون وره دنیا !!!
:)
Post a Comment