12/08/2007

Gordafarid

I want to share the amazing story of a woman in Iran with you. Her name is Fatemeh Habibizad from Ahwaz, also known as Gordafarid. She is the first female Shahnameh narrator (naghal). The art of reciting the epic Shahnameh or the Book of Kings, was traditionally a male domain. Fatemeh Habibizad showed that a woman could do it too, just as the Shahnameh’s Gordafarid showed men how to fight. This is the story of how she came to do it and why she thinks it is important today. Watch this clip about her. Read her story on JadidOnline. It is truly amazing.

20 comments:

مسعود said...

سلام نازی خانم.کار خانم حبیبی زاد جالب و ضروریست.جالب بودنش آشکارست،و ضرورتش در اینست که نقالی ارتباط مردم را با شاهنامه که خود در حقیقت بخش مهمی از فرهنگ ماست،حفظ می کند و حالا که مردان اینکار را وانهاده اند،کار ایشان دستمریزاد دارد.اینرا هم بگویم که همان اندازه که دکلمه اشعار فارسی در برنامه گلها با صدای ظریف زنان شنیدنیست، حماسی خوانی با صدای زمخت مردان چیز دیگریست.

Anonymous said...

i realy enjoyed it...

Marzieh said...

سلام
جالب بود برام.خوب حتما برای همه این طوره.دست این خانم درد نکنه.جرات داشته که نو آوری کنه!
مرسی نازی جان

Anonymous said...

This for masoud, So i write in Farsi

به قول همون خارجی ها وات د هل مسعود؟
بسه بابا. بس کنید دیگه این طبقه بندی های مسخره مردانه تان را.
کسی نگفته مردان وا نهاده اند که زنان مجبور شده اند اینکار را بکنند.
یعنی در مغز شما هنوز این می گذرد که اگر مردان پیرو مهجور نشده بودند و یا مردان جوان به این کار علاقه داشتند زن جماعت - ضعیفه در ذهن شما- پا نمی شد نقالی نمی کرد؟
یعنی در ذهن شما تعریفی از زنی که شاهنامه و نقالی را دوست دارد وجود ندارد؟ یعنی زن باید فقط گوینده رادیو گلها باشدچرا که تعریف مردانه شما آنکار را ظریف تعریف می کند و زن ظریف است و نقالی مردانه؟

زن اگر نخواهد مرد - آنهم مردی با ذهنیت طبقه بندی شده شما- حیطه اختیاراتاش را تعیین کند چه باید بکند؟

البته احتمال اینکه شما با صدای ظریف زنان در برنامه گلها به انواع دیگری از لذت غیر از لذت شنیداری هم برسید بالاست با این تعریفی که ارایه دادید.

Anonymous said...

Akh jooooon dava!!!!! ;-)

Anonymous said...

مرسی از شریک شدن اطلاعاتتون با ما.من ده دوازده روز از دنیای وبلاگ ها دور بودم ولی امشب به اندازه سه برابر این مدت مطلب از وبلاگت خواندم

Niloufar said...

مرسی نازی جان از این لینکی که دادی...من کلی دوستش میداشتم
:)

Nazy said...

Salam Masoud Jan:

I agree that Shahnameh is a very important book, and naghali has been an excellent medium for helping it live through the centuries. It's interesting that as I was listening to her cite the Shahnameh and describe the scenes, I thought how good she sounded, and how I would love to be present when she does her storytelling. The way she displays emotions and the ebb and flow of her voice sounds really beautiful and gripping to me. All Iranians should read and cite more poetry, I think. It would help them be more peaceful, I believe. Be good.

Nazy said...

Salam Nima Jan. I'm glad you came back, and happy to know that you liked my recommendation. I hope you have been well and happy my friend.

Nazy said...

Salam Marzieh Jan:

Yes, indeed a courageous woman! As she describes how she was "hanging out" in ghahvehkhooneh's, learning naghali, I got goosebumps knowing just how much she must have wanted to do this. She is amazing. Be good azizam.

Nazy said...

Leva Jan, Salam. Thank you for coming again and taking the trouble to leave a comment, though it isn't for me!

I think you shouldn't be so hard on Masoud, as I'm sure he was mostly referring to what feels familiar and therefore comforting to him, as we always heard women cite the poems on Golha programs on the radio, and likewise, always heard only men do Shahnameh khani and naghali. I think everyone agrees these days, that women can do anything they set their mind on, and Gordafarid's story proves that point further. Shad bash azizam.

Nazy said...

Mehran, you're so funny!

Nazy said...

Mana Jan, welcome back! I have certainly been missing you. I read your first post after your vacation. Sounds like you had a very good time and I'm delighted for you my friend. You really did need a vacation and I'm glad it was spent in a beautiful place. Be good Mana Joonam.

Nazy said...

Salam Niloofar Jan: I'm happy to see you back here again. Thank you for the positive feedback. I come and read your blog frequently. Your poetry is getting better and better all the time. I am delighted for you.

مسعود said...

این یادداشت برای لواست.
سلام.از اینکه دق دلت را به فارسی نوشته و سر من خالی کرده ای معلومست خیلی ناراحت شده ای.از یادداشت من این چیزهایی که شما گفتید بر نمی آید.یکبار دیگر آنرا بخوانید.
1- من کی گفتم زنان مجبور شده اند نقال شوند؟من از ضرورت نقالی به عنوان واسطه انتقال و تحکیم فرهنگ میان نسل ها حرف زدم و ازین بابت کار خانم حبیبی زاد را ستوده ام.درک ضرورت به معنای جبر نیست.
2-سلیقه و ذائقه تعریف شدنی نیست.البته حساب مقوله عرف جداست..
3-نسبت میان صدای ظریف و حماسی خوانی مثل رژه رفتن با صدای ویولن و سنتورست (در مثل مناقشه نیست).اینهم به طبقه بندی و ضعیفه تلقی کردن زنان در ذهن من ارتباطی ندارد.
4-زن و مرد هردو از حقوق یکسان برخوردارند و تفاوتی اگر هست در طبیعت آنهاست و هر کس حق دارد امور خود را برابر میل خود تدبیر کند.من هم طبقه بندی و تبعیض میان زن و مرد را ناپسند می دانم.
در خاتمه ،آیا نباید از نسبت ناروایی که به من داده اید آزرده باشم؟

Leva said...

مسعود جان
یکبار دیگر بخوانید که در مرحله اول چه نوشتید. شما فرمودید حالا که مردان وانهاده اند کار ایشان ستودنیست. به بنده حق بدهید این برداشت را داشته باشم – با توجه به ادامه صحبت های شما- که اگر مردان وا ننهاده بودند و هنوز مرشدی طرفدار داشت آنوقت چه ضرورت به وجود زن نقال؟ زنی که برود میدان بگیرد و آدم جمع کند و بلند بلند صدای خشن از خود در بیاورد که شعر حماسی بخواند؟
اتفاقا مشکل من با همین عرف است که طی سالهای یکی از برترین اسلحه های مردانه – نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا- بوده برای سرکوب زنان که عرف چنین است و چنا.ن.
عزیز دل من. اگر عرف را هنوز باید احترام میگذاشتیم که الان شما اینجا نبودید در وبلاگ خانم کاویانی نظر بگذارید و بنده هم زنی نبودم که اجازه زبان درازی داشته باشم. اتفاقا خانم گردآفرین دقیقا مصداق این شکستن عرف است. حالا شما چطور در مورد ایشان از عرف حرف می زنید و آن را با سلیفه می آمیزید را من نمی فهمم.
آیا فکر نمی کنید که ما سلیقه هایمان را هم بر اساس آنچه فرهنگمان به ما فهمانده تعیین می کنیم . همان سلیقه ای که من نوعی را باعث می شود در حالیکه از صدای گرد آفرین لذت ببرم و در دلم احسنت بگوییم اینطور وانمود کنم که شعر خوانی بیشتر به زنان ظریف می آید.

وای که من چقدر مشکل دارم با این ظرافتی که شما از زنان تعریف می کنید و اتفاقا این ظریف تلقی کردن زنان اولین مرحله ذهنی ضعیف دیدنشان است. من اگر نخواهم. گرد آفرین اگر نخواهد زن ظریف باشد به کدامین درگاه باید برود که بس کنید این طبقه بندی های سنتی تان را. من نه ظریفم نه ظرافت می شناسم. طبیعت من هم اتفاقا مرا ظریف بار نیاورده. مرا گرگی بار آورده – همانطور که شما و بقیه دوستان مرا اینطور تربیت کرده که حق خودمان را بگیریم.

شما حق دارید آزرده باشید. بنده این حق را به خاطر انسان بودن شما به شما می دهم نه به خاطر جنسیت خشن یا ظریفتان. شما حق دارید آزرده باشید همانقدر که بنده از خواندن نظر شما اول صبحی عصبانی شدم. این به آن در.

پی نوشت: منظورم از تمام من ها من نوعی بود نه این لوا زند حاضر و نظر گذار.

مسعود said...

با پوزش از میزبان مهربان که این سفره را گسترده است.
سلام لوا خانم:گفته اند "المعنی فی بطن الشاعر".اگر همان اول کمی بیشتر نوشته بودم شاید این ایهام و ابهام ایجاد نمی شد.گردافرید احیاگر نقالیست و ازین بابت کارش دستمریزاد دارد.برخی سخنان معنای مخالف ندارند،یعنی منظور این نیست که اگر مردان نقالی می کردند،نقالی گردآفرید لازم نبود.
دیگر آنکه عرف تعیین کننده آداب و عادات ماست نه سلیقه.سلیقه کاملا فردیست.ایندو را فرق گذاشتم که بگویم به سلیقه من آن ظریف خوانی تغزلی تر است و این زمخت خوانی حماسی تر.
سه انکه عرف به تمامی قابل رد یا قبول نیست.باید گزینش عقلی کرد.
چهارم:ظرافت زن و سختی مرد انتخاب کردنی نیست.طبیعیست.آیا تا بحال دیده ای مردی جیغ بزند یا زنی نعره بکشد؟ مهم اینست که این تفاوت ها موجب تبعیض و محرومیت از حقوق انسانی نشود.بنابراین من و تو با این تفاوت ها مشکل نداریم،که باتبعیض ها داریم .چنانچه دیگر عصبانی نیستی سطر آخر مطلب اولت را ندیده بگیر .من که منظوری نداشتم.

Anonymous said...

سلام
عجب !!!
من جدا نمی دونستم خانم نقال هم وجود داره !!!!
این جدا یه فاجعه است که من توی ایران از این موضوع نی خبر بوده باشم ....
نازی عزیزم من خیلی ممنونم بخاطر اطلاعات خوبی که داری و با ما به اشتراک میگذاری
BE GOOD !!!

Nazy said...

Universal Farshad Jan:

Wasn't it great to learn about her?! She does make me proud and happy. I think she is a very gifted and dedicated woman. Be happy azizam.

Anonymous said...

سلام
می دونی ! من خیلی دوست دارم نقالیش رو بشنوم !
هر چند که این ظاهرا غیر ممکن بنظر می رسه !